ققنوس

ساخت وبلاگ
باران چنان برخاک می زند که انگار سر ج& ققنوس...
ما را در سایت ققنوس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aghoghnoos7shd بازدید : 63 تاريخ : پنجشنبه 2 آذر 1396 ساعت: 17:05

وای باران باران شیشه ی پنجره را بارا&# ققنوس...
ما را در سایت ققنوس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aghoghnoos7shd بازدید : 60 تاريخ : پنجشنبه 2 آذر 1396 ساعت: 17:05

یک هفته گذشت. خستگی مفرط از تنم می بار ققنوس...
ما را در سایت ققنوس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aghoghnoos7shd بازدید : 55 تاريخ : سه شنبه 30 آبان 1396 ساعت: 4:52

خواست برایش بخوانم...خواندم چه فکر می ققنوس...
ما را در سایت ققنوس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aghoghnoos7shd بازدید : 44 تاريخ : دوشنبه 15 آبان 1396 ساعت: 21:16

امشب از آسمان دیدهٔ توروی شعرم ستار ققنوس...
ما را در سایت ققنوس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aghoghnoos7shd بازدید : 37 تاريخ : دوشنبه 15 آبان 1396 ساعت: 21:16

خانم مشاور! خانم مدرکی! آن هم زیر عکس م ققنوس...
ما را در سایت ققنوس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aghoghnoos7shd بازدید : 26 تاريخ : دوشنبه 15 آبان 1396 ساعت: 21:16

باید با او حرف می زدم. باید می دانست که من کاری نکرده ام. نمی خواستم نفرینش تا آخر عمر پشت زندگی ام باشد. آن هم نفرین بابت چیزی که وجود نداشت و توهمی بیش نبود. می دانی انارک، دخترها اگر به خودشان رحم می کردند شاید جهان جای بهتری می شد. هر چه زخم خورد ققنوس...
ما را در سایت ققنوس دنبال می کنید

برچسب : نگاهیست, نویسنده : aghoghnoos7shd بازدید : 56 تاريخ : دوشنبه 1 آبان 1396 ساعت: 9:02

به شعری از فروغ بر می خورم که خواندنش روحم را جلا می دهد. انگار از زبان خودم سخن می گوید...چنین تشابهی را کمتر یافته ام...مگر با فروغ...فروغ انگار خود خود من است بعد از آن ديوانگی‌ها ای دريغباورم نايد كه عاقل گشته‌امگوئيا «او» مرده در من كاين‌چنينخست ققنوس...
ما را در سایت ققنوس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aghoghnoos7shd بازدید : 64 تاريخ : دوشنبه 1 آبان 1396 ساعت: 9:02

فیلم عجیبی بود...خیلی عجیب...وخیلی غریب...خوابم نمیبرد از فکرش...واقعا یک ذهن چقدر باید تخیلی باشد تا بتواند چنین چیزی بسازد؟ نولان...نولان را می گویم که حاضر نبودم فیلم هایش را ببینم...میترسم چشمم را ببندم وبه خواب روم ققنوس...
ما را در سایت ققنوس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aghoghnoos7shd بازدید : 50 تاريخ : دوشنبه 1 آبان 1396 ساعت: 9:02

یاد یک تکه از یک دیالوگ افتادم: آدم هر قدر که سنگدل و سفت وسخت باشه بیم اینکه هر وعده ی دیدار وعده ی آخرباشه، دلشو نرم میکنه...به ترانه ی لحظه های معین گوش می دهم.  به یاد روزهای نوجوانی که عاشق این ترانه بودم...به یاد جاده ی چالوس...لحظه ها رو باتوب ققنوس...
ما را در سایت ققنوس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aghoghnoos7shd بازدید : 61 تاريخ : سه شنبه 25 مهر 1396 ساعت: 16:38

نمیدانم چند سال است که به خوابم نیامده بودی...دیشب اما دیدمت...همان شده بودی که همیشه میخواستم باشی! جواب تمام سوال هایم را دادی، لبخند زدی...مهربان بودی در خواب. یادم هست روزی را که می توانستم با یک کلیک کوچک، همه چیز را از لپ تاپت ببینم...بدانم و ر ققنوس...
ما را در سایت ققنوس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aghoghnoos7shd بازدید : 66 تاريخ : سه شنبه 25 مهر 1396 ساعت: 16:38

پس چه کسی بود اگر خودت نبودی؟گاهی به تو فکر می کنم. گاهی به آن زن. به فرزندش. هنوز قیافه ی دخترش را به یاد دارم. تقصیر فیس بوک بی معنی ست. آدم را تا کجا می کشاند...عکس های قدیمی...عکس های زنی که ادعا می کرد مرا می فهمد و در جواب لرزش صدایم گفت چه احساساتی! متولد چه ماهی هستی؟دلم برای خودم می سوزد. برای آن زمان که کودک بیست ساله ای بودم و نمی دانستم چه بگویم و چه نگویم...بی سلاح بودم و احساساتی...ح ققنوس...
ما را در سایت ققنوس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aghoghnoos7shd بازدید : 45 تاريخ : پنجشنبه 20 مهر 1396 ساعت: 12:11

نمی دانم چرا امروز این ترانه ی دوران کودکی ام در ذهنم تکرار شد...نمی دانم یاد چه افتادم...یاد چه کسی؟ شاید دلم گرفته است...شاید دلم تنگ است...شاید دلم گریه می خواهد و اشک هایم نمی آیند...دیروز وقتی در باغ ارم نشسته بودم، دلم می خواست تنها بمانم و هیچکس به من نرسد...تنها بمانم و زل بزنم به آن دخترکی که در میان آن درخت ها برای خودش بازی می کرد...آن هم درست در بکر ترین جای باغ ارم...جایی که کمتر کسی ققنوس...
ما را در سایت ققنوس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aghoghnoos7shd بازدید : 52 تاريخ : پنجشنبه 20 مهر 1396 ساعت: 12:11

در آن پارک دنج که خیلی پارک بود، در آن نقطه ی دور از شهر که درست وسط شهر بود، روی یک نیمکت نشستیم. تو به صدای آب گوش دادی و درخت های خرمالوی رو به رویمان را نگریستی، من به تو. دلت می خواست همان جا بنشینیم وحرف نزنی...دلم میخواست برویم وحرف بزنی...رفتیم...قدم زدیم...از نمازی به سمت ستاد...تو از دختری گفتی که قرار است چند روز دیگر از تو خواستگاری کند، من تمام تلاشم را کردم که بگویم کرم از درخت نیست. ققنوس...
ما را در سایت ققنوس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aghoghnoos7shd بازدید : 58 تاريخ : پنجشنبه 20 مهر 1396 ساعت: 12:11

بعد از مدتها دلم هوای ساز دهنی کرده...به خصوص آن تکه ی اول یکی از قطعات یان تیرسن در فیلم آملی...عاشق موزیک این فیلم هستم...در بدترین شرایط آرامم می کند. چند روز پیش زل زده بودم به پسر جوان بلند قامتی که کنار مترو ایستاده بود و ساز دهنی می زد. دلم نمی خواست چشم از او بردارم. خیره نگاهش می کردم. حالا چشم هایم را میبندم و با صدای این موزیک le moulin که برایم انگار یک لالایی طولانی است، به خواب می روم...کاش قطع نشود...هرگز قطع نشود...تا ابد بخواند ومن ...من...چه خوش خیالم...کدام من؟ چیزی مگر از من مانده؟! ققنوس...
ما را در سایت ققنوس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aghoghnoos7shd بازدید : 68 تاريخ : پنجشنبه 20 مهر 1396 ساعت: 12:11

عصر خفقان آوری ست. صبح کمی راه رفتم .. با اتد وبهار بعد ازمدت ها همین نزدیکی خانه ی گرامی صبحانه میل نمودیم...اتد هم دیگر بامن مثل سابق نیست. سردی متقابلش را حس می کنم. به خانه که برگشتم کتاب هایم را مرتب کردم. فقط مانده جزوه ها وکتاب هایی که باید برای دکترا بخوانمشان...هنوز مرددم. کاش رییس اینجابود...ازاین راه دور برایم سخت است درمورد مساله ای با او مشورت کنم. هرچند سال هاست این طورپیش می رود...س ققنوس...
ما را در سایت ققنوس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aghoghnoos7shd بازدید : 56 تاريخ : جمعه 7 مهر 1396 ساعت: 20:16

گلدان عزیزم را رنگ می کنم. نه چندان با شوق...آخرین کوزه ای که رنگ کردم را یادم هست، که با چه سرعتی وباچه دقتی درعرض چند ساعت تمام شد...حالا اما چند روز از شروع رنگ کردنم گذشته و ... حوصله ی کتاب خواندن هم ندارم. حتی گلدوزی وبافتنی ام را هم هنوز از کمد بیرون نیاورده ام. تنها کار مفید این چند روز، مرتب کردن کتابخانه ام بود...کتاب روز وشب یوسف دولت ابادی اینجا روی میزم نشسته و نگاهم می کند. هی می گوی ققنوس...
ما را در سایت ققنوس دنبال می کنید

برچسب : شروع؟, نویسنده : aghoghnoos7shd بازدید : 54 تاريخ : جمعه 7 مهر 1396 ساعت: 20:16

روزهای آخر است اما هنوز زود است برای حرف زدن از این روزها. دکتر عزیز فرمودند سعی کن آرامشت راحفظ کنی...درامریکا طوفان آمده...ودیگر اینکه امروز دانشگاه لجن عزیزمان ششصد تومان پول بی زبان را با وقاحت از من گرفت تا اجازه ی دفاع بیابم...بگذریم ازاینکه چه قدر دعوا راه انداختم. بگذریم ازاینکه چه قدر عوضی اند که دوروز مانده به دفاع، تاه یادشان می آید باید پول بگیرند ...ششصد تومان برای اینکه یک ترم به اتا ققنوس...
ما را در سایت ققنوس دنبال می کنید

برچسب : بیستون,شهرتش,فرهاد, نویسنده : aghoghnoos7shd بازدید : 65 تاريخ : جمعه 31 شهريور 1396 ساعت: 11:33

مقاومت این روزهایم دربرابر خوردن آرام بخش کاملا بی فایده است...باهیچ چیز آرام نمیگیرم. انگار در یک گر گرفتگی مدام اسیر شده ام...هرچیز کوچکی حالم را دگرگون می کند. حساس شده ام...زیاد...ترسو تر از همیشه.. کاش شیری عزیز را می دیدم و آرام می گرفتم. وجودش آرامش خاصی دارد...چند روز پیش بود که غر می زدم برایش و بعد از اینکه یک بند حرف زدم گفتم دکتر حالا من چه کنم؟ نگاهم کرد و فقط گفت هیچی. آروم باش. و من ققنوس...
ما را در سایت ققنوس دنبال می کنید

برچسب : خداحافظی, نویسنده : aghoghnoos7shd بازدید : 58 تاريخ : جمعه 31 شهريور 1396 ساعت: 11:33

خسته ام. آرام بخش ها اثر کرده اند. خواب آمده به چشمم...به هیچ چیز خاصی فک نمی کنم. فردا هم مثل روزهای دیگر می آید وتمام می شود...آن قدر ها هم که فکر میکنم نباید وحشتناک باشد. به هرحال میگذرد ومن میمانم با رنگ هایم.چه قدر وقت است کتابهایم را جمع کرده ام وباحسرت نگاهشان میکنم. رها می شوم..همه چیز تمام می شود...چقدر سخت گذشت...خدایا فقط تو می دانی که برمن چه گذشت...پس فقط از تو میخواهم آرامم کنی..نبینم آنچه رانمیخواهم...فقط همین...دلم میخواست کسانی باشند که نیستند...استاد...کاش استاد بود...کاش ... ققنوس...
ما را در سایت ققنوس دنبال می کنید

برچسب : توکجایی؟,دراین,گستره, نویسنده : aghoghnoos7shd بازدید : 53 تاريخ : جمعه 31 شهريور 1396 ساعت: 11:33