ققنوس

متن مرتبط با «دیروز اگه فردا بود» در سایت ققنوس نوشته شده است

اگربودی

  • روزی که تورفتی  رابه یاددارم. ..سرخاکت نشسته بودم.همه برایت اشک میریختند.ضجه میزدند.من امانمیدانم چراگریه نکردم.حتی یک قطره اشک نریختم! فکرمیکردنددیوانه شده ام.چون  به نامت روی آن سنگ سردوسیاه خیره شده بودم وگل هایی که برایت پرپرمیکردندرامیشمردم. به شعری که برایت نوشته بودندنگاه میکردم.شعرپدربزرگ بو, ...ادامه مطلب

  • دیروز

  • عمیقا حالم به هم میخورد ازواژه ی خودکشی. حالم زمانی بیشتر به هم میخورد که ناخواسته وارد ماجرایی میشوم که نباید. میان دل نگرانی ها ودغدغه های خودم...امروز به شدت احساس تنهایی کردم. احساس ضعف کردم. پای راستم بیشتر ازهمیشه دردمیکرد اما چند ساعت راه رفتم...چرا؟ چرا دلم باید به رحم آید؟ ازخودم بدم آمده. بعد از دوهفته پایم را درآن دانشگاه لعنتی گذاشتم...خبر بود که برسرم میبارید...پسری که از دیدن روی ماه موسیو میگفت.از فرمانده میگفت.باورت میشود من حتی نمیدانستم فرمانده کجاست و چه میکند؟اصلا نمیدانستم زنده است یانه!چه برسد به اینکه بدانم چه رشته ای درکدام دانشگ,دیروز,دیروز عرب,دیروز امروز فردا,دیروز به عربی,دیروز رفته امروزو دریاب,دیروز به مادرم زنگ زدم,دیروز اگر فردا بود,دیروز اگه فردا بود,دیروز به زبان عربی,دیروز مجلس ...ادامه مطلب

  • من بدبودم اما بدی نبودم

  • من بد بودم.. من بد بودم.من ...من...حال من بد بود.اما گوشه ی اتاقم دراز کشیده بودم.درازکشیده بودم که کسی نبیند مرا.که کسی نشنود مرا.میدانی فرق من وتوچیست؟توکه دلت میگیرد،من سرا پا ،تو میشوم.من خودم را فراموش میکنم وتومیشوم.باتمام وجودم،گوش میشوم برای شنیدن.حس میشوم برای هم دردی.رابطه،معامله نیست.دوست داشتن،عشق،معامله نیست.چنان که من دوستت دارم تو هم دوست داری ام؟که میگویی رابطه ودرد دل کردن باید دوطرفه باشد؟مگر تابه حال دوطرفه بوده؟مگر تابه حال ازتوخواسته ام بشنوی ام؟گله ای نیست.خواست خودم بوده.نه منت.نه که فکر کنی منت است!تو اصلا نمیدانی عمق احساس من ,من بد بودم اما بدی نبودم,من بد بودم اما بدي نبودم,من بد بودم ولی بدی نبودم ...ادامه مطلب

  • جان من وجان تو،گویی که یکی بوده ست...سوگند بدین یک جان،کز غیرتوبیزارم...

  • اشک هایم انگار جمع شده بودند که وقتی پس ازچند روز جلوی آینه میروم وبادقت به خود نگاه میکنم ببارند..چقدر داغندانگار آتشفانی برکوه سرد گونه هایم جاری میشوند...سیاوش عزیزم،دلم برایت تنگ تر ازتنگ میشود.دیگر از بردن نامت نمیهراسم.هیچگاه نمیهراسیدم.هراس من تنها به خاطر آینده ی توبود که آن هم دیگر هراسی برایم نمانده.سالهابود که کنج دلم نگهت داشته بودم...بی آنکه بخواهم تورابه یاد می آوردم گاهی...به بهانه به خاطرم می آمدی جان من...تا اینکه خودت آمدی...آمدی پس از این همه سال،و زیباترین لحظات زندگی ام را رقم زدی...آرام ترین روزهای زندگی ام ،نه درکنارتو اما درحضور ت,جان وجان,جان وجان سميراء,جان وجان سميراء العبيدي ...ادامه مطلب

  • حافظ جان...به راستی تو که بوده ای...

  • در این زمانه رفیقی که خالی از خلل است صراحی می ناب و سفینه غزل است جریده رو که گذرگاه عافیت تنگ است پیاله گیر که عمر عزیز بی‌بدل است نه من ز بی عملی در جهان ملولم و بس ملالت علما هم ز علم بی عمل است به چشم عقل در این رهگذار پرآشوب جهان و کار جهان بی‌ثبات و بی‌محل است بگیر طره مه چهره‌ای و قصه مخوان که سعد و نحس ز تاثیر زهره و زحل است دلم امید فراوان به وصل روی تو داشت ولی اجل به ره عمر رهزن امل است به هیچ دور نخواهند یافت هشیارش چنین که حافظ ما مست باده ازل است , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها