ققنوس

متن مرتبط با «روزنامه های ورزشی امروز 17 آبان» در سایت ققنوس نوشته شده است

باغ های قصرالدشت

  • چه خوب شد که گندم دیر رسید به قرارمان...چه خوب شد که آقای کاف حرف زد ومن نیز.. احساس نزدیکی عمیقی با او داشتم. نزدیکی وآرامش توامان.. این بشر عجیب آرام است. راستش هنوز نفهمیدم چرا میخواست مرا ببیند اما اهمیتی نداشت. حس جالبی بود که دانستم خلوتگاه او هم خیابان قصرالدشت وباغ هایش است. دوباره کاکتوس خریدم..به جای آنان که باد زد و کشتشان. از هر دویشان خواستم یکی برایم انتخاب کنند تا امروز را یادم بمان,قصرالدشت ...ادامه مطلب

  • روزهای آخر

  • پدرم که به خانه بازگشت، من دراتاق شیری بودم...خستگی امانم را بریده اما حالا که پدر سالم است باید فقط به یک چیز فکر کنم...دفاع...مقدس یا نامقدس...باید تمام توان باقی مانده ام را تا شنبه به کار گیرم...شیری گفت آرام باش. مثل همیشه که آرامی و به ما این آرامش را منتقل کردی دراین چند سال...بی خیال نباش هرچند میدانم نیستی اما آرام باش...آرام... هی دخترک بی نوا ...وقتی شیری می گوید آرام باش خفه شو و بگو چ,روزهای ...ادامه مطلب

  • شب های تهران

  • شب های تهران می کند پنهان صحنه ی بسیار از چشم انسانزین شب های تار مانده یادگار راز بیشمار بهر عاشقانهر شب این سرزمین پر زماجراستیکسو عیش و طرب یکسو رنج و تعب برخیزد همه شب غوغای تهرانقلب یار، بی قرار، کام او رواستعاشق در همه حال، باشد ذکر مثال، بر او داده مجال، شب های تهرانیاران جام باده بر دست دارن,تهران ...ادامه مطلب

  • های بانو شوخی نکن

  • اولین بار که این دکلمه راشنیدم...اولین بار که ایمیلم را پس ازمدتهاباز کردم واین دکلمه رادیدم...اولین باری که خیلی دیربود. روزی مردی شاید برایت بخواند. من خواستم پیش ازآنکه دیگران برایت بخوانند، دیده باشی تا دلت بیهوده نلرزد.های بانوشوخی نکنچشم خسته بسته میشودقلب خسته می ایستد!زنبیل پیرزنی را بردم که, ...ادامه مطلب

  • امروز.‌.تولد...

  • ازصبح رفته بودم پی کارهای مربوط به سمینار عزیز...بدون صبحانه، بدون ناهار...تولد یک نفرازبخش بود وبازجای شکرش باقیست که کمی کیک خوردم....چه رسم مسخره ایست که کافه هدایت تاساعت ۷ سالادش حتی آماده نیست! فکر نمی کنند کسی درحال تلف شدن است؟ فکر کن بعد از کلی خستگی ساعت ۱۰ شب به منزل عزیز برسی و بعد پنج ک, ...ادامه مطلب

  • 17آبان 95

  • ازپاییز،آباناز آبان،نیمه اش وازنیمه اش،میلاد تورادوست تردارم. ای یقین خفته ی من،شب رفته استبیدارنمیشوی؟ چشمانت را که بستی،ماه، عریان شدچهره پوشاند ازشب..باید کسی ماه را عیان کندبیدار نمیشوی؟ رفتنت ،مرگ آینه بود،دربیداری صبح.رفتنت سنگین بود،آینه شکست. درون این آینه ی هزارتکه،هنوز لبخند'تو'،به من چشمک میزند. به من بازگردای ماه گمشده ی منوشب رادرودی دیگر بخش چشمهایت رابازکن؛آسمان سراغ تورامیگیرد،آینه دلتنگ توست،شب ،بی تو میمیردبیدارشوبیدارشون.ع, ...ادامه مطلب

  • امروز 17 آبان است.اینجا...است

  • هواابریست.قراربه باریدن باران است.امروز 17 آبان است.موسیو 25ساله میشود.وما چیزهای زیادی نداریم.کاش میتوانستیم برخی ازحرفهایمان را پس بگیریم.مثل شعری که برای کسی میگویید واز فرط بی توجهی اش،از اوپس میگیرید.میدانی؟رفتار آدم هایی که با آن ها درارتباطیم، گاهی ماراپس میراند وگاهی پیش.تصور کنید باتمام شور واحساستان باکسی حرف میزنید واو در جواب تمام حرفهایتان فقط یک کلمه یاحداکثر چند کلمه تحویلتان میدهد.چه برسر احساستان می آید؟عقب نشینی!بله.درست است.لحظه ای پشیمان میشوید و باخود فکر میکنید که هرگز ازین به بعد بااین شخص اینگونه شفاف رفتارنخواهم کرد.مروک معتقد است شرایط لحظه ای آدم ها روی این گونه دریافت ها وواکنش ها تاثیرمیگذارد و گاهی جواب ندادن ها دلیل بر بی اهمیتی نیست.من اما معتقدم هست.کاملا دلیل بر بی اهمیتی ست.همه چیز در ذهن ما اولویت بندی شده است.یک پاسخ ساده هیچ گاه آنقدر وقت کسی رانمیگیرد که بخواهد جواب ندهد یا خیلی دیرتر از دیدنش جواب دهد.والبته واضح است که اگر کسی برای شما اهمیت چندانی نداشته باشد هرگز به اینکه چه موقع پاسختان رامیدهد دقت نخواهید کرد.آدم هایی که دوستشان داریم عجیب ر,فال امروز 17 آبان 92,فال امروز 17 آبان 93,فال امروز 17 آبان,روزنامه های امروز 17 آبان,روزنامه های ورزشی امروز 17 آبان ...ادامه مطلب

  • امروز16آبان است.اینجا شیرازاست

  • شاگرد جدید:)چقدر احتیاج داشتم.به عبارتی ذوق مرگ شدم.خوشحالم که میتوانم سرم را گرم کنم بازهم...بازهم...کافه شعر هنوز راه نیفتاده است..حسین همچنان منتظر تدبیری ازجانب من است.باید علی را هرشب دریابم. به علی هرروزیادآوری میکنم که میگذرد...حرفهایی میزنم که باورنمیکنم این منم که این چیزها را میگویم!!!!:) شاید این همه توجه به خاطر خودم باشد.شاید چون فکر میکنم اگر کسی آن زمان این حرفهارا به من میزد وکنارم میماند، این همه اشتباه نمیکردم، دلم میخواهد باشم وبه علی که دستش را به سمت من دراز کرده کمک کنم.باکمک کردن به دیگران همیشه احساس زنده بودن وجریان داشتن دربطن زن, ...ادامه مطلب

  • رهایی

  • گاهی جای خالی بعضی از آدمها،تمام وجودت راپرمیکند.حرف زدن بابحث کردن متفاوت است.امروز هوا گرم تراست کمی.فکر میکنی چقدر ممکن است در طول زنده بودنت کسی را پیداکنی که تورا به خاطر وجودت وخصایل اخلاقی ات دوست دارد؟خب درحقیقت تقریبا میتوان گفت که ممکن نیست.چون اگر حتی اورا پیدا کنی ممکن است به هزاران دلیل نتوانی کنارش بمانی.تراژدی این نیست.تراژدی اصلی این است که اصلا چرا اینقدر این مساله دراین مرزوبوم مهم است؟چرا تفکر همه ی نوجوانان وجوانان به این مساله آلوده شده؟یعنی توفکر میکنی واقعا چیز های مهمتری وجودندارند؟یا شاید وجود دارند اما این مساله چون پلی ,رهایی,رهایی از زندان ذهن,رهایی از افسردگی,رهایی علی لهراسبی,رهایی از ریپورت تلگرام,رهایی از وابستگی,رهایی از شائوشنگ,رهایی از افکار منفی,رهایی از عذاب وجدان,رهایی از افکار مزاحم ...ادامه مطلب

  • بازهم من واین قرص های لجن گرفته

  • به قول جان کافی :خسته ام رییس،داغونم...سر عزیزم به شدت دردمیکند.پیشانی ام را که فشارمیدهم کمی از درد بی درمانش کم میشود.وای که چقدر خسته ام...از صبح گیر چیزی بودم که مدتهاست کنارش گذاشته ام...جوان تر که بودم اعصابم آنقدر قوی بود که چندین سال تحمل کردم اما اکنون یک روز را حتی یک ساعت جلسه شان را هم نتوانستم تاب بیاورم...جلسه ی انجمن.نمیدانم چرا گیر که میکنند یادشان به تجربیات ارزنده !!!!!ی من می افتد!آی ...کتابخانه را نمیگذارم خراب کنند...رییس بخش گرامی مغزم را به کار گرفت واز دبیر فعلی به شدت انتقادکرد...دلم سوخت.دلم سوخت که فقط انتقادمیکنند.همه فقط انتقاد میکن, ...ادامه مطلب

  • بیا تابرایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است...

  • چیزی به رسیدنش نمانده.همیشه منتظرش بودم.امسال اما نه.پاییز را میگویم.غربت عجیبی باخودش به همراه می آورد.آبان وآذرش در راهند...چه ماهی حسرت آلودتر ازآبان؟کدام ماه غم انگیز تر ازآذر؟ومهر که پلی است از تابستان به آبان...به آذر...به عمق پاییز...پاییز رانمیشود نوشت.پاییز راباید فقط حس کرد.باید هوایش را نفس کشید...روزهای کوتاهش را تحمل کرد.پاییز سال گذشته بوی نیستی میداد.بوی نبودن.پاییز امسال هراس انگیز تر می آید...من سردم است وباهیچ فکری گرم نمیشوم.من یخ زده ام و باهیچ دستی،زنده نمیشوم.آذر که بیاید،سی روز که بگذرد،دوسال تمام میشود.این تاریخ نحس،مرا یادتمام ن, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها