ققنوس

متن مرتبط با «زنده باش وزندگی کن» در سایت ققنوس نوشته شده است

بیستون را عشق کند و شهرتش فرهاد برد...

  • روزهای آخر است اما هنوز زود است برای حرف زدن از این روزها. دکتر عزیز فرمودند سعی کن آرامشت راحفظ کنی...درامریکا طوفان آمده...ودیگر اینکه امروز دانشگاه لجن عزیزمان ششصد تومان پول بی زبان را با وقاحت از من گرفت تا اجازه ی دفاع بیابم...بگذریم ازاینکه چه قدر دعوا راه انداختم. بگذریم ازاینکه چه قدر عوضی اند که دوروز مانده به دفاع، تاه یادشان می آید باید پول بگیرند ...ششصد تومان برای اینکه یک ترم به اتا,بیستون,شهرتش,فرهاد ...ادامه مطلب

  • مرورمیکنم خودم را

  • نوشته های سال آخر رامیخوانم...۹۲...چه قدر عوض شده ام. حتی قلمم...زیباترمینوشتم. حالا تلخ تر. مزخرف تر..بی پرواتر. تمام چیزهایی که فراموش کرده بودم را به یاد می آورم... روزی که برای اولین بار کسی به من بی احترامی کرد. برای اولین بار به من ابرازعلاقه شد یا تمام اولین بارها...برایم لذت بخش است. مسیری ک, ...ادامه مطلب

  • های بانو شوخی نکن

  • اولین بار که این دکلمه راشنیدم...اولین بار که ایمیلم را پس ازمدتهاباز کردم واین دکلمه رادیدم...اولین باری که خیلی دیربود. روزی مردی شاید برایت بخواند. من خواستم پیش ازآنکه دیگران برایت بخوانند، دیده باشی تا دلت بیهوده نلرزد.های بانوشوخی نکنچشم خسته بسته میشودقلب خسته می ایستد!زنبیل پیرزنی را بردم که, ...ادامه مطلب

  • کسی رادیده ای که ذاتاموسیقیدان باشد اما بخواهد نویسنده شود؟

  • سومین روزاز زمستان 95 است. به طور اتفاقی چشمم به چیزهایی خورد که گمان میکردم آنهارا ازبین برده ام. حرفهایی ازتو. وقتی فکر میکنم چقدر حرف میزدیم زمانی وحالا به کجارسیده ایم، تعجب میکنم. هرروز فاصله بیشتر وبیشترمیشود. اما هنوز حسم چندان تغییری نکرده و سرجایش نشسته است.من هنوز بی آنکه دلم برایت تنگ شود، دوستت دارم. برایم عجیب است که به تو وابسته نمیشوم. دراین مدت هم حتی وابسته نشدم. برای تو عجیب نیست؟ امروز حتما برای نفس، سخت است وشاید برای تونیز سخت باشد. آهنگ شاد بهانه بود...بهانه ای برای...مهم نیست. میدانم اگر حرفی بزنم تو اگر بخوانی، حتما برداشت دیگری خواهی داشت واگر نخوانی چه فرقی میکند که حرفم را بگویم یانه. پس میگذریم. حسین خاطره ی کودکی ام راخواند. درکمال تعجب نکات مثبتی هم عنوان کرد وبه شدت امیدوارشدم به داستان نویسی. هرچند هنوز نمیتوانم روی آن نوشته نام داستان بگذارم. اما باکمی تغییر میتوانم از دل آن یک داستان درآورم.تو فکر میکنی من میتوانم روزی داستان خودم با خودت رابنویسم؟ :) میتوانم تمام خاطرات زیبای زندگی ام رادر قالب داستان بنویسم؟ روزی رسالتم شعربود امادیدم شعر برایم کافی , ...ادامه مطلب

  • هزارو یک نفری...به جنگ بادل من...برای این همه تن چه کنم

  • دلم میخواست ازخانه به قصد دیگری بیرون بیایم. قصدی جز رفتن به بیمارستان ومتعلقاتش.خسته بودم. خیلی خسته. پراز فشار عصبی. دلم بام میخواهد. اما تنها. حوصله ی هیچکدام ازین نارفیقان راندارم. البته مروک راهنوز دوست دارم. مریم را هم. کاش نفس اینجابود. ازخانه بیرون آمدم. هوا عجیب کیفورم کرد.آنقدر که دلم میخواست بامترو نروم. دلم میخواست ریه هایم پرشور ازاین هوا...چه بوی خوبی...بوی خاک نم خورده. مقصد سینماسعدی ست. کاموا درمانی :) کلاف های کاموا حتما حالم را جامی آورند. بهتر ازاین نارفیقانند. کاش میتوانستم فقط روی یک نفرشان حساب دوستی بازکنم. فقط یکی. اما به من ثابت شد که نمیشود. منفعتشان به خطرکه بیفتد، آرامششان، رهایت میکنند. به بهانه ی مزاحم نشدن رهایت میکنند. اما میترسند. بله میترسند مرا ببینند و بلدنباشند حالم را عوض کنند. درحالی که من حالم خوب است. میترسند با آدمها درشرایط بحرانی روبه روشوند. مثل من. زمانی که پدرم روی تخت افتاده بود ومیترسیدم وارد اتاق شوم. میترسیدم پدرم حرفی بزند که بوی وصیت میدهد اما نمیتوانستم نروم. رفتم و پدر مرابوسید ووصیت کرد. اما ترس نداشت. خودم رانگه داشتم. گریه نکرد, ...ادامه مطلب

  • نامت درمن بیدادمیکند

  • خواب های شبانه ام را برایم تفسیرمیکنی.گوش میدهم به تک تک حرفهایت.واژه هایت.درد غربت،درد تنهایی،درآشیانه ی کوچکت میتازد به روحت.تواز هوا وهوس دم میزنی،من از ...نه.من هنوز خاموشم.هنوز سردم.کاش کنارم بودی.کاش کنارت بودم واین شهر،این همه تنگ نبود برای نشستن کنارتو...نخواستی ببینی ام.نخواستم ببینمت.ترسیده بودم.از هوا.هوای دستانت.این بار اگر میدیدمت،میمردم.اگر حست نمیکردم میمردم.نیامدم. دیده بودمت اگر،دیگر چگونه شب هایم راصبح میکردم؟چگونه چشم هایم را میبستم به هنگام شب؟چگونه کسی جزتورا مینگریستم؟وقتی نیستی وتورادرهمه میبینم.همه رادرتومیبینم...میدانی؟, ...ادامه مطلب

  • زنده باش...

  • سفربه تهران.این باراما نه شبیه قبل.شال گردنی که شروع کردم به بافتنش به نیمه رسیده..صبح ها وشب ها ،دیروزود،میبافم تاتمام شود.راستش این بارمیترسم ازسفر.حس غربت شاید...اصلابه یادندارم بار قبل چه حسی داشتم.انگار به جز چند صحنه ی کوتاه،همه چیز از ذهنم پاک شده است.نمیخواهم به قبل فکر کنم.حتی نمیخواهم به اینکه چه پیش می آید دراین سفر فکر کنم.اصلانمیخواهم فکر کنم.میخواهم زندگی کنم.به گمانم هرچه کمتر فکر کنی،راحت تری.هرچند این قانون احمق هاست.دلم میخواهد فکر کنم.برایم لذت بخش است.اصلا به دیگران چه ربطی دارد که زندگی راسخت میگیرم یانه؟ :)تناقض تراوشات ذهنی من...,زنده باش,زنده باشی,زنده باشی ای دوست,زنده باش وزندگی کن,زنده باشی به زبان کردی,زنده باشی به ترکی,زنده باشی یار من,زنده باش زندگی کن,زنده باشید,زنده باشی به زبان ترکی ...ادامه مطلب

  • مارا به جبر هم که شده سربه زیر کن...

  • کم کم احساس میکنم دلم برایت تنگ شده...نمیدانم شاید هم واقعا تنگ نشده.اما خوابت رامیبینم.فرمانده ورفیقش هم هستند.من وتورا نگاه میکنند.فقط همین.فرمانده مدتهاست درتمام خواب های من تماشاچی ست.صدایش راحتی از یاد برده ام...باورت میشود؟راستش خودم هم باورم نمیشود.پس دروغ نگویم بهتر است.صدایش را ازیادنبرده ام هنوز.یعنی نمیدانم.به این چیزها فکر نمیکنم.اصلا بگذریم.چرا این اسم مسخره را می آورم؟شاید چون چند روزی ست که ...هیچی ...که هیچ... بگذار از مراسم عقد امشب بگویم.راستش رابخواهی اصلا حوصله ی این جشن های مسخره راندارم.به نظرم بیهوده ترین کارممکن دردنیا،گرفتن همی,مارا به جبر هم که شده سر به زیر کن,ما را به جبر هم که شده سر به زير کن ...ادامه مطلب

  • گفتم آهن دلی کنم چندی...ندهم دل به هیچ دلبندی...

  • بازگشتم به اتاقم ...به ریشه ام...چمدانم رابازکردم...لباس هایم را وعطرم را سرجایشان گذاشتم...اتاقم را تمیز ومرتب کردم وچشمم خورد به لوح تقدیری که ...اشکم سرازیرشد...مادرم میگوید پای چشمانم گود افتاده است...مادراست دیگر...پای چشمان دخترش را هم میبیند...چنان مرا درآغوش کشید واشک ریخت کهازخودم شرمنده شدم که تنهایش گذاشتم...این خمره ی رنگ نشده حتی مرایادتومی اندازد...دلم میخواهد فراموش کنم دیدمت...فراموش کنم این سفر را...انگار نه انگار که سفری بوده و تویی و...قلبم تیرمیکشد...بدترازهمیشه...نمیدانم چرا این همه غم روی دلم تلنبارشده است...سفر آمدم که بارخستگی وفشار درس و,گفتم آهن دلی کنم چندی ندهم دل به هیچ دلبندی ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها