ققنوس

متن مرتبط با «شرممان باد» در سایت ققنوس نوشته شده است

پریسا...باده گساران

  • می رسم به یک ترانه ی خاطره انگیز که روزی ...همان که صبح کنکورش را بااین ترانه آغاز کرد و آن کنکور لعنتی ما را دریک مسیر قرارداد:) باتمام آن اتفاق ها هنوز این ترانه رادوست دارم. حتی آن آلبوم های شجریان را هنوز دارم...لطفی، کلهر، کیوان ساکت...همه راهنوز دارم...۶سال بود که گوش نداده بودمشان...دلم برای آن روزها تنگ شد. برای لحظه ای کوتاه... خوشا دمی که جهان به کام یاران بودمی وفا به لب باده گساران بود بیا بیا که شود به دیده ام جای تو به دل مرانبود جزتو وسودای تو گوش دهیدش ,پریساباده,گساران ...ادامه مطلب

  • هزارو یک نفری...به جنگ بادل من...برای این همه تن چه کنم

  • دلم میخواست ازخانه به قصد دیگری بیرون بیایم. قصدی جز رفتن به بیمارستان ومتعلقاتش.خسته بودم. خیلی خسته. پراز فشار عصبی. دلم بام میخواهد. اما تنها. حوصله ی هیچکدام ازین نارفیقان راندارم. البته مروک راهنوز دوست دارم. مریم را هم. کاش نفس اینجابود. ازخانه بیرون آمدم. هوا عجیب کیفورم کرد.آنقدر که دلم میخواست بامترو نروم. دلم میخواست ریه هایم پرشور ازاین هوا...چه بوی خوبی...بوی خاک نم خورده. مقصد سینماسعدی ست. کاموا درمانی :) کلاف های کاموا حتما حالم را جامی آورند. بهتر ازاین نارفیقانند. کاش میتوانستم فقط روی یک نفرشان حساب دوستی بازکنم. فقط یکی. اما به من ثابت شد که نمیشود. منفعتشان به خطرکه بیفتد، آرامششان، رهایت میکنند. به بهانه ی مزاحم نشدن رهایت میکنند. اما میترسند. بله میترسند مرا ببینند و بلدنباشند حالم را عوض کنند. درحالی که من حالم خوب است. میترسند با آدمها درشرایط بحرانی روبه روشوند. مثل من. زمانی که پدرم روی تخت افتاده بود ومیترسیدم وارد اتاق شوم. میترسیدم پدرم حرفی بزند که بوی وصیت میدهد اما نمیتوانستم نروم. رفتم و پدر مرابوسید ووصیت کرد. اما ترس نداشت. خودم رانگه داشتم. گریه نکرد, ...ادامه مطلب

  • شرمتان باد

  • تمام حرفهایت را پاک کردم.دلم سوخت.دلم کنده شد.اما دل کندم.هرچند دلی نمانده.ته مانده ی دلم راهم بردی.ببر.نوش روانت.ببرید.تمام احساس وعاطفه ام را با بی احساسی تان باهوس هایتان بمکید.سربکشید.بروید.بروید و خودتان را گم وگور کنید.آنقدر که دیگر چشم بی فروغم به چشمتان نیفتد.به چشم تو فرمانده.به چشم هرکه پس از تو آمد.به چشم همه ی شما.من هیچ دفاعی ندارم.من بی دفاع شده ام.من بی سلاح شده ام.شعر،تنها یادگارمن از درد بود موسیو.شعر را ازمن گرفتی.از آن شب مردم.برای بار چندم بود که میمردم.آخر میدانی؟من به مرگ احساسم عادت دارم موسیوجان.من به شنیدن وپس گرفته شدن این جملات ,شرمتان باد ای خداوندان قدرت,شرمتان باد,شرمتان باد ای خداوندان قدرت دانلود,شرمتان باد ای,شرمتان باد اي خداوندان قدرت بس كنيد,شرمتان باد ای خداوندان,شرممان باد این نان,شرممان باد,شرممان باد ز پشمینه,شرمتان باد ای خداوندان قدرت بس کنید ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها