کوچه گردان

ساخت وبلاگ
کوچه گردان تمام شد. پاهایم توان نشستن هم ندارند. به این فکر میکنم که باتمام ناراحتی های این چند روز، همین که خانه ای دارم وتختی که میتوانم ازفرط خستگی روی آن پخش شوم شاید لذت بخش ترین حس زندگی ست. حتی اگر قهرباشیم. چشم هایم تقریبا باز نمیشوند. اصلا نفهمیدم چقدر سخت گذشت...سخت ترین قسمتش هم جاروکردن کل سالن بود که من خیلی شیک وتمیز این کار را به عهده گرفتم و ته مانده ی توانم راهم به باد دادم. هنوز کمی درجمع بچه ها احساس غربت میکنم. طول میکشد تا آشناترشویم. قبل از همایش نگران بودم. به عنوان مسوول انتظامات پیش بینی هایی رابرایمان گفتند که ترسناک بود. امکان عملیات انتحاری وبمب به هرحال این روزها درهرجمع بزرگی وجود دارد...وخب طبیعی بود که آموزش های لازم راخیلی شفاف به ما بگویند...اما هیچ مورد مشکوکی یافت نشد. خیلی حرف دارم اما نمیتوانم بیداربمانم.. ققنوس...
ما را در سایت ققنوس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aghoghnoos7shd بازدید : 46 تاريخ : شنبه 27 خرداد 1396 ساعت: 4:59