باران به شکل الفبا می بارید

ساخت وبلاگ
چند روز دیگر ۳۰ مرداد می شود. از تب وتاب من برای رفتن به آن شهر غریب، یک سال گذشت. شور عجیبی داشتم که از لحظه ی ورودم به آن شهر، سرکوب شد. با شور رفتم و با اشک های شور روی گونه هایم بازگشتم. وقتی در موزه ی هنرهای زیبا قدم می زدم، وقتی آن تابلوها را میدیدم و فکر میکردم که  زمانی او هم آن جا ایستاده وازآن ها عکس گرفته است، حس عجیبی داشتم. قلبم تیر می کشد از یاد آوری اش...یکم شهریور امسال، یوگی می آید. امیدوارم حداقل امسال کمی بهتر شروع شود شهریور. که سال بعد، داغش بر دلم نماند. خاطرات خوبش بمانند. خسته ام. احتیاج به چند روز استراحت دارم. میگویند دچار وسواس فکری شده ام درزمینه ی غذاخوردن وتوهم چاق شدن به هم زده ام. دایی گفت باید بروم یک روان شناس مرا ببیند. مامان هم دیروز گفت. وبابا چند هفته پیش به خاطر غذا نخوردن بامن بحث کرد...قبل ازاینکه مامان آن حرف رادرباره ی تو به من بزند و آن اتفاق ناگوار بیفتد. راستی میدانی که دیگر حسابمان صاف شده؟ اگر من باعث شدم اعتمادت نسبت به یکی از عزیزانت ازدست برود، حالا تو هم ...وارد این مساله اما نمی شوم. چند هفته تادفاع مقدس مانده...هنوز نگرانم. کاش یوگی زودتر بیاید. شاید حالم بهتر شود. خواب امانم نمی دهد بیشتر ازاین بنویسم. راستی امروز آسمان بارید. بوی تو می آمد.  ققنوس...
ما را در سایت ققنوس دنبال می کنید

برچسب : باران,الفبا,بارید, نویسنده : aghoghnoos7shd بازدید : 49 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 13:18