سی مرداد ۹۶

ساخت وبلاگ
ازاین لحظه که وارد سی ویکم مرداد می شویم، یک سال هم تمام میشود. تو هم تمام می شوی. آن دیوار باجای ترقه هایش، شال آبی من وتاس قرمز تو، دوترانه ای که زیر آن آلاچیق گوش کردیم ومن زیر لب زمزمه کردم وتونگاه کردی، تمام احساسی که به توداشتم، تمام آن زخم زبان هایی که شنیدم، تمام شب بیداری ها ودرد ها...دردهایی که از هرطرف بخوانیشان، درد اند...چشم هایت را، نگاهت را، صدایت را...من همه چیز تورا به باد خواهم سپرد. تو در من به خواب می روی ومن دیگر برای دیدن تو وبیدار کردنت به شهرتو قدم نمی گذارم. شهر فرو مانده در غبارت ارزانی خودت. کاش تهران، شهرمادرم نبود.کاش شهر دوستانم نبود. کاش فقط شهرتو بود. آن گاه برای همیشه تهران راهم به باد می سپردم. حتی شیراز را. شیراز گاهی برایم تنگ می شود. کاش می شد بروم جایی که نه مردمش مرا بشناسند ونه من آن ها را بشناسم. جایی که هیچ نشانه ای از گذشته نباشد. هیچ ترانه وآوای تکراری نباشد. هیچ رنگی تکراری نباشد. جایی که هیچ تو واویی درآن نباشد...چقدر خسته ام...انگار کوهی را جابه جا کرده ام. تمام بدنم درد می کند. کاش یکی می آمد پشت کتفم راه می رفت. دلم هوا میخواهد. درخت ودریا شاید...دریا..آخرین بار که شمال بودم...سال اول دانشگاه بود. چه رویایی درسرداشتم...حالا از آن رویا فقط یک هیولا مانده درقلبم...انگار خودم راهم دیگر نمی شناسم...دریا موج میزد ومن به صدای موج هایش گوش میدادم. درفریادش غرق میشدم انگار...چقدر دلم برای آن روزها تنگ است... ققنوس...
ما را در سایت ققنوس دنبال می کنید

برچسب : مرداد, نویسنده : aghoghnoos7shd بازدید : 36 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 13:18